دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

تصمیم گرفتم قبل تولد برم یه سفر کمپی تو دل طبیعت! اونجایی که میخوام برم یه منظره بینظیر داره که آدم دوست داره همونجا بمیره.

به دوستم هم گفتم میای گفت نه. تنها دارم میرم قبلا هم تنها سفر رفته بودم. لذت بخش فرصت بیشتری داری تا در عین سفر به بیرون به درون خودت هم سفر کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۵۷
samira sr

عزیز جانم سلام

میدونم هیچ وقت اینجا نمیای که اینها رو بخونی اما قبل از این نامه هم من بارها و بارها کلامی بهت گفته بودم که دوستت دارم خوشحالم از این بابت که گفتن این کلام شیرین رو دریغ نکردم. حتی اگر روزی ترجیح بدم که در زندگیم نباشی... 

پنجشنبه که سر برگردوندم و ندیدمت دنیا رو سرم خراب شد. حس بچه 3 ساله ای داشتم که پر چادر مادرش دیگه تو دستات نباشه..حس اون بچه سر راهی که گذاشتندش و رفتند... حس اون سیاره ای که سالها است مرده و نورش توی فضای بین سیهچاله ای گم شده و تقریبا هیچ اثری ازش در کهکشان ها نیست.... حس رها شدن و گم شدن

چرا رفتی چرا رهام کردی

منم ناراحت بودم...توی خیابون اشگ میریختم و لای ماشینها میدویم....دنبال نشونی از تو...

حالا تو رفتی و هر روز سنگینی قلبم بیشتر از قبل میشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۷
samira sr

چند وقت دیگخ سی سالم میشه

استرس گرفتم نمیخوام ترسهام به دهه چهارم ببرم. مثل ترس از زبان! چیزی که سالیان سال من رو متوقف کرده....از طرفی میخوام کارهایی بکنم که همیشه دوست داشتم و نشده

دیروز رفتم کلاس عکاسی و چقدر خوشحال شدم که کاری دارم انجام میدم که دوست داشتم و دارم.

احتمالا یه کلاس انلاین فرانسه هم بنویسم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۰۸
samira sr

یه همکاری دارم که اونم زود رنج. اما از نظر وزنی نقشش پرر نگتر من. اون تحلیلگر و من برنامه نویس. مدتی که با من رفته توی قیافه  و من یکبار باش حرف زدم و گفت مشکلش اینه که من ادم پر حاشیه ای هستم و اون دوست نداه در این محیط کار کنه... در حالیکه خودش میدونست مشکل من فقط خشم و نحوه کنترل اونه و من حاشیه ساز نیستم...

چند ماه گذشته و من رفتار اشتباهی نداشتم و اون هنوز اونطوری با من رفتار میکنه و من به شدت ازرده میشم. نمیدونم چکار بکنم چون هر روز صبح میبینم و ازرده میشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۹
samira sr

سلام

من  یک مفدار آدم زودرنجی هستم البته خیلی زود زرنج...ناراحت میشم و بند بند وجودم این داستان رو نشون میده و علاوه بر این تازه اشکام میاد بغض میکنم ...رسما ظرایط خودم رو بدتر میکنم حتی ممکنه شرایط به سمتی بره که من خطاکار بشم. اگه طرفم رند باشه که دیگه هیچ!

اینکه خودم این ضعفم آگاهم یکم شرایط بهتر میکنه....آگاهانه باید به خودم نهیب بزنم که اگه الان اشکت در بیاد یا صدات بالا بره یا بلرزه شرایط به ضرر تو تموم میشه.پس خود دار باش...

شما وقتی ناراحت میشید چه کار میکنید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۹
samira sr

سلام

سال نو همگی مبارک. امیدوارم در سال جدید اتفاقات خوبی براتون رقم بخوره.

با توجه به نوع کارم هفته اول رو من سرکار اومدم و امررو روز اول کاری نبود ولی صبح زمین گاز گرفتم تا بیام سرکار.

امیدوارم بتونم به ترسهام توی سال جدید غلبه کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۵۹
samira sr

دیروز از سفر برگشتم. تجربه بینظیری بود

اینی که تونستم برم  و سفر مدیریت کنم برام عالی بود 

به ما پیشنهاد میکنم از تنهایی نترسید

بزنید به دلش

قویتون میکنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۶
samira sr

سلام

فردا صبح عازم یه سفر دیگه میشم. یکی از همکارام که دوستم هم هست باهم میریم.

نقطه مرزی کشور...درست روی لبه نقشه میخوایم راه بریم.

الان یهویی یادم افتاد که اگه هواپیمامون سقوط کنه اگه ترور بشیم...اگه به میهمانی مرگ دعوت باشیم اونوقت الان باید کجا باشم چه کارهایی بکنم...

همیشه دوست دارم بدونم دل چه کسانی برام تنگ میشه؟

مرگ دور نیست شابد به خواب رفته باشه...همین.

دیروز باهام برای امروز ررقرار گذاشت. میدونه سفر میرم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۰۹
samira sr

فردا روز ولنتاین

پارسال چند روز قبلش اومد دنبالم. ماشینش فروخته بود اونموقع

با اسنپ اومد. یه دسته گل نرگس برام خریده بود. رفتیم یه گالری و بعد شام. 

انتظارم بیشتر بود.بعد من برای ولنتاین براش از ترکیه یه لباس اورده بودم یه شکلات خوب خریدم و بعد یه جعبه بامزه براش درست کردم. روز ولنتاین گیر دادم که میخوام ببینمت. باش قرار گذاشتم دم شرکتش رفتیم بیرون. رفتیم یه جا بستنی خوردیم. و شب یکم پرسه زدیم. رسوند من رو خونه.

اما امسال همه چیز فرق داره. اون به شدت ناراحته و افسرده و من دوست دارم درکش کنم و اذیتش نکنم

براش یه مجسمه درست کردم. خودم |:) دیشب براش بگ خریدم. هنوز کارت درست نکردم ولی کلا نمیدونم توی این حالش بهش کادو بدم یا نه.

یه عطر گرفته ولی من رفتم تحویلش گرفتم. پیش من. دبروز که دلم براش تنگ شدهخ بود از عطرش زدم تا بیشتر حسش کنم.

میترسم درگیر عشق منفی شده باشم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۰
samira sr

میخوام برم سفر

میخوام برم توی دریا غرق کنم خودم و دیگه برنگردم

تا کسی بفهمه که من نیستم دیگه، خیلی دیر شده

مرگ انتخابی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۲۲
samira sr