دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

برای مردی که دوستش داشتم

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

عزیز جانم سلام

میدونم هیچ وقت اینجا نمیای که اینها رو بخونی اما قبل از این نامه هم من بارها و بارها کلامی بهت گفته بودم که دوستت دارم خوشحالم از این بابت که گفتن این کلام شیرین رو دریغ نکردم. حتی اگر روزی ترجیح بدم که در زندگیم نباشی... 

پنجشنبه که سر برگردوندم و ندیدمت دنیا رو سرم خراب شد. حس بچه 3 ساله ای داشتم که پر چادر مادرش دیگه تو دستات نباشه..حس اون بچه سر راهی که گذاشتندش و رفتند... حس اون سیاره ای که سالها است مرده و نورش توی فضای بین سیهچاله ای گم شده و تقریبا هیچ اثری ازش در کهکشان ها نیست.... حس رها شدن و گم شدن

چرا رفتی چرا رهام کردی

منم ناراحت بودم...توی خیابون اشگ میریختم و لای ماشینها میدویم....دنبال نشونی از تو...

حالا تو رفتی و هر روز سنگینی قلبم بیشتر از قبل میشه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۳۱
samira sr

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی