دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مدتی که اصلا اینجا نیومدم. 

4 ماه شد که با هم کات کردیم. اون رفت و هیچ وقت پشت سرش نگاه کرد اما چشم من منتظرش موند. چند روز پیشا رفتم پبش دکتری که باهم رفته بودیم مشاوره...حرفای دکتر باعث شد تا من دوباره رود چشمام جاری بشه. 

حس سبکب داشتم. توی این مدت خیلی تلاش کردم که تو زندگی غرق بشم. رو آوردم به فعالیت بدنی زیاد. کوه نوردی شروع کردم. هدف گذاشتم چه قله هایی بزنم . تو این مدت دو تا قله زدم.

گرچه استرس کرونا دارم

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۹ ، ۱۶:۱۲
samira sr

سلام

رفتم مشاور. 

بش گفتم میخوام بش زنگ بزنه...گفت فکر میکنی چی میگه؟ بغض گلوم گرفت گفتم نمیدونم چی میگه اما میدونم نمیگه دلم تنگ شده..

گفت باشه میخوای زنگ بزن اما خیلی معمولی احوال پرسی کن .. اصلا همین امروز زنگ بزن...

گفتم نه گفت چرا؟ گفتم اخه دو روز دیگه تولدم..نمیخوام فکر کنه بخاطر اینه... گفت اره خب بذار بگذره..

گفت ببین اگه کسی تولد تو رو یادش نباشه و یه تبریک معمولی بت بگه چه ارزشی داره آخه...

این روزها فقط تو دلم بهش فحشهای رکیک میدم....هم به اون هم به اون رفیق دختر عوضیش...

آخرش هم رسید به اینکه روانپزشک لازم شدم  بهم دارو داد...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۱
samira sr

سلام 

امروز میخوام برم پیش یه مشاور. مدتی شرکت میومد و چند جلسه باش حرف زده بودم . قبل عید هم رفتم پیشش گفت اینکارا بکن نکن....امروز میخوام برم بگم به حرفت گوش دادم ولی اون برنگشت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۲۶
samira sr

سلام

امسال اردیبهشت اصلا برام قشنگ نیست. راستش بخواید من هنوز توی اسفند 98 موندم. 

انگار یکی توی اسفند پرتم کرد و من از تقویم و تاریخ جدا شدم.

درسته 99 هم خیلی خوب شروع نشد و در واقع سال فقدان و غم بوده.. اما یا من فقدان زودتر شروع کردم یا کلا از سیر تاریخ جدا شدم.

هر روز بی اختیار یادش میافتم و سعی میکنم گریه نکنم

امروز برشگتم تهران...وقتی ماشین از حوالی خونه اونها رد میشد تو دلم فریاد میزدم اسمش صدا میزدم ... دقیقا همون کاری که توی اسفند وقتی از تهران داشتم میرفتم کردم...اما اون نشنید..

چرا فریادهای ما انقدر لال!

از کی ما کر شدیم؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۳
samira sr

سلام

این روزها به سختی سپری میکنم، هرچیزی به شدت من رو یاد اون میندازه از لازانیا بگیر تا شال و روسریم. بغض میکنم و گریه میکنم. حساس شدم روش. بیمار گونه..چک میکنم الان انلاین...یعنی الان با کسی هست؟ بعد دو ماه رابطه جدید شروع کرده؟

عکسای عسل رو برای کی میفرسته؟ چرا رفت؟ چرا استیصالی که خودش 12-13 سال پیش تجربه کرده بود برای منم درست کرد...توی روز معمولا انلاین نمیشه اما شبها تا 1-2 مشغول... یاد روزها اول خودم میافتم. ... اتفاقا همین موفعها بود اوایل اردیبهشت سه سال پیش...

یعنی اونی که الان باهاش انقدر کامل! که میشه بش گفت کاملیا؟ 

از اون دختر متنفرم .. نمیدونم کی؟ اما همونی که جای من گرفته الان

چتها پاک نکردم بعضی وقتها میرم میخونم گریه میکنم یا خنده کوتاهی میزنم اما بعدش یادم میاد که این داستان اخرش تلخ

او رفت.

همه میگن وقتی اون رفته باید خودش برگرده خودت کوچیک نکن..

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۸
samira sr

سلام.

ارمروز دیگه بیشتر از یک ماه شد که دیگه خبری از هم نگرفتیم

برای همیشه خداحافظی کرد و رفت. بهتر این که بگم برای همیشه رفت. چون خداحافظی درست نکردیم. شاید من فکر میکردم خداحافظی بهتری بکنه..

گفت این رابطه دیگه کار نمیکنه..گفت خوشحالش نمیکنه..گفت حس میکنه داره خیانت میکنه که توی چنین رابطه ای مونده...

مشاور بمن گفته بود تو پیامی نده فعلا... من پیام ندادم و اون هم کلمه ای نگفت

بعضی شبها خیلی دلگیر میشم. جای خالیش حس میکنم. از مرحله انکار گذشتم...توی سوگ نشستم برای عزیز...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۴۵
samira sr

سلام

امروز دیگه مطمئن شدم خیلی شکاک و بدبین هستم. میگردم میگردم تا یه چیزی به یه چیزی ربط بدهم. بخشی از ریشه اون هم خانوادگی

دارم زجز میکشم

کسی دکتر خوب نوی تهران سراغ نداریه؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۱۴:۰۰
samira sr

سال اول که تولد براش گرفتم تاریخ شمسی و میلادی قاطی کرده بودم و روزی که باش قرار گذاشته بودم این فهمیدم

بخاطر همین از اون موقع به بعد استرس تاریخ تولدش دارم.

امسال تصمیم گرتم براش هدست بخرم. مارک معروفی خریدم. خیلی خفن بود.. اما دوست نداشت. و اینکه کسی کادووی براش بخرم و مفید نباشه بیشتر هرچیز اذیتم میکنه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۱۶:۰۰
samira sr

فردا 30 سالم میشه.

کوتاه و مختصر

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۵۰
samira sr

مدیر که رفت یه هیئت راه اندازی کردن شامل 3 نفر بعد اونا شدند فنی و ما شدیم نافنی

به طور محسوسی بین ما ها فرق میذارند. 

هر کدومشون هم ایراداتی داره که قابل هضم نیست و من با گندترینشون همکارم!

حالم بهم میخوره

امشب مسافرم و کلی ذوق داشتم که یه همکاری کلا گنددددددددددد زد به حالم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۵
samira sr