دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۵ مطلب با موضوع «کارانه» ثبت شده است

سلام

یکی از تصمیماتم در سال جاری اینه که بشم خوره کتاب و تال جایی که میشه بخووونم :)))

در مورد ترسهام یکی از کارهایی که کردم همون رانندگی بود و فعلا کار دیگه نکردم

یه چند وقت دیگه شاید یه خبر خوبی منتشر کنم :)) البته اصلا ربطی به ازدواج نداره :/ :(

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۱۵
samira sr

دارم آخر شهریور میرم سفر طبیعت گردی. آقای ایکس توان بدنش بخ شدت پایین و نمیتونه باما بیاد. بخاطر همین احتمالا نیاد. گرچه من بش گفتم ولی ته دلم اینه که نیاد.

راستش ایکس شاید الان بامن باشه ولی میتونم به جرات بگم هیچ وقت تمایل به ازدواج نداره. لذا دوستیش باد هواس . و خب منم دیگه سنم داره میره  بالا. ترجیح میدم توی جمعهای اینطوری دوست پسری با من نباشه. چ.ن بقیه از سطح رابطه ما خبر ندارند. من و ایکس بیشتر دوست اجتماعی هستیم. چرا که من براش مرز گذاشتم و ازش خواستم تا از این مرزها عبور کنه و فعلا اونم پذیرفته و زمانی که درخواستی برا عبور از این مرزها داشته باشم خودش میدونه که نقطه خروج از رابطه است.

توی کار موقعیت خوبی دارم. یعنی خوشحالم. رئیس جدیدم باهام مهربونه و من خیلی دوستش دارم. اون رئیس قبلی هی میبینم و اونم میبینه که من نیشم تا بناگوش دائم بازه :)))

خدایا شکر.

یه مدتی هست روابطم با خونه تیره تار شده. علت اصلیش هم دیر خونه رفتن. دیر که میگم منظورم 9 شب. خب با ایکس بعد کار یه قرار ساده بری بیای همین میشه دیگه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۵۲
samira sr

بلاخره داره تموم میشه. جوجه من رو هم آخر پاییز شمردن :) گرچه مزد کارام درست درمون نگرفتم ولی دارم از شر رییس نادون و دون دون و بالادستی گروهبان گارسیام راحت میشم. بالاخره گروهم داره عوض میشه. ....

گرچه دون دون رفت گفت من این و نمیخوام (اتش از گور گروهبان گارسیا در میاد) ولی به چیز خوردن افتاد. امروز بالاخره فرمم امضا کرد.

برمیگردم به بهترین گروه شرکت! به جای بهتر بجایی بدون حاشیه بدون خالهخ زنک بازی

فقط کار میکنی! کار و کار و کار.... حجم کارام زیاد میشه ولی آرامش دارم. :)

برام دعا کنید دوستان.

پی نوشت: احساس میکنم شرکت بعد 2 سال از نظر فنی من رو قبول داره. خدا شکر.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۱۵:۱۷
samira sr

توی جلسه کاری قبلی از اونجایی که کار مدیرمون داشت زیر سوال میرفت، مجددا به من تسک دادن...و بسی خوشحالی رفت خوبه حداقل وقتی میام میدونم یه کاری برای انجام دادن هست و لزومی نداره ساعتم رو زل بزنم تا ساعت بگذره

امروز یکی از بچه هام (گل هام که قلمه زدهع بودم) کاشتم. قبلا هم یکبار بعد ریشه زدن تو خاک گذاشتمش ولی نگرفت. امیدوارم اینبار بگیرهو از این گلهای قاشکی 

امروز سمانه دوستم از شیراز میاد شام دعوته و شب پیشم میمونه. بخاطر همین زودتر میخ.ام برم ... سرراه میخوام برم گلفروشی جهان کودک و برای اون یکی بچم که تو خونس (حسن یوسفم) گلدون و خاک برگ بخرم. سر راه یکم هم خرید باید بکنم. امیدوارم فقط دیر نشه. غدای  امشب غدای مخصوص سرآشپز! ته چین مرغ و بادمجون :)))))))))))))

هرکسی میاد اول این غذا بش میدم جز زینب که برای قیمه لاپلو پختم:))))))

پی نوشت: سرباز عزیزم دلم برات تنگ شده هرجا هستی خوشحال باشی از ته دلت..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۲:۳۲
samira sr

یه چند وقت که توی شرکت کارم خیلی کم شده در واقع به من کار برای انجام نمیدن. همش هم زیر سر این جمشیدی! جمشیدی همکارم من و چون تاقار ماست یه زمانی در تیم ما شکست، او و محمدی جهان به کامشون شد. در حالیکه هر از بر تشخیص نمیدن..

رئیسم اسم مستعارش سپیده است(مرد) ...سپیده داره این طوری رفتار میکنه تا من خودم بذارم و برم و این پلیدانه ترین روش!

منم سگ لج تشریف دارم و  هیچ جا نمیرم

ولی واقعاااا روزها حوصلم سر میره. میخوام شروع کنم به زبان خوندن

انقد رعصبی شدم که یک عااالمه خوردم. 

از بچگی اینطوری بودم وقتی ناراحت میشم هی میخورم، اونم چیزهای شیرین!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۷
samira sr