دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

سلام

روزهای بلاگی من رو خیلی یاد اوایل روزهای بلاگفاییم میندازه. یادش بخیر...اونجا هم تا مدتها کسی برام پیغامی هم نمیذاشت. اولین پیغامهایی که در مورد خود خود مطالبم بود به شدت من رو به وجد می آورد...

اینجا هم مثل اونموقع ها شده....افراد زیادی مطالبم رو نخوندن و اون دوستانی هم که خوندن تمایلی برای ارائه نظر و اینا نداشتن

این ماجرا من رو یاد این شعر انداخت:

“به این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند 

یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار 
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند 

گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم 
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات 
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند 

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست 
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند”


― هوشنگ ابتهاج

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۰۴
samira sr

سلام

یه پیشنهاد به همتون دارم ....هیچ وقت اگر یه مسئله ای مشکلی چیزی توی زندگیتون براتون پیش اومد ساده نگیریدیش، درسته که میگن جهان سخت گیرد بر مردمان سخت کوش... و همیشه توی گوش ما زمزمه شده سخت نگیرید این نیز بگذر و اینا.... ولی قبل از این گذشتن باید یه چیزایی رو برای خودتون حل کنید تا با خودتون به آینده نبریدشون... که بعد مدتی دوباره به یادشون بیافتید و دوباره مجبور شید اون شعر رو برای خودتون مرور کنید

اگر در جریان اشنایی با فردی از هر نوعی، خواستگاری، دوستی، .... قرار گرفتید و دید یه جاهایی از رفتار و سبک زندگی اون ادم شما را ناراحت میکنه یا با باورهای چندین و چند سالتون مغایره، راحت دست بکشید و کنارش بگذارید. هی اون ادم رو توی تک تک لحظاتتون مرور نکنید. اون بخشی از اشتباه شما در گذشته بوده و حق نداره تا آینده و امروز شما رو همراهی کنه....

هر مشکلی براتون پیش اومد، بیاستید...صبر کنید حلش که کردید حرکت کنید. خواهشا موارد ناخوشایند زندگی رو با خودتون حمل نکنید

مهم نوشت: رو نوشت این مطلب اول از همه به خودمه :) باشد که پند گیریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۲۹
samira sr

داشتم برای خودم توی G+ میگشتم چشمم خورد به یه پستی که عکس حرم امام رضا گذاشته بود.....

دلم یهویی پر کشید تا اونجا...تا حرم... برای دقایقی حال خیلی خوبی داشتم انگار که منم توی حرم ایستادم و دارم با امام رئوف حرف میزنم...براشون گفتم که دلم چی میخواست.... ولی من کجا و شما کجا...خواستم خیلی بزرگ بود....

ای کاش قسمتم بشه....فارغ از اینکه اون حاجت رو بگیرم یا نه....خوش به حال اونایی که الان توی حرمت هستن....

این عکسم گذاشتم تا شاید دل شما رو روانه کنم مشهد....دوست داشتم از عکسای خودم بذارم ولی خب تو لپ تاپ نداشتم...

انشالله فرصتهای بعدی از اونها میذارم. :)

التماس دعا

دا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۳
samira sr