تکرار مکررات
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۴ ق.ظ
سلام
روزهای بلاگی من رو خیلی یاد اوایل روزهای بلاگفاییم میندازه. یادش بخیر...اونجا هم تا مدتها کسی برام پیغامی هم نمیذاشت. اولین پیغامهایی که در مورد خود خود مطالبم بود به شدت من رو به وجد می آورد...
اینجا هم مثل اونموقع ها شده....افراد زیادی مطالبم رو نخوندن و اون دوستانی هم که خوندن تمایلی برای ارائه نظر و اینا نداشتن
این ماجرا من رو یاد این شعر انداخت:
“به این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند”
۹۳/۱۱/۰۷