دست نوشته

مینویسم تا شاید...

دست نوشته

مینویسم تا شاید...

منزلی برای آرامش روح
انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیشب که داشتم اینستا رو میدیدم دیدم بیشتریا آخرین 5شنبه یا جمعه سال رو جشن گرفتند و تفریحی کردند مثلا رستورانی کافه ای رفتن... تا قبلش حسی نداشتم. خودم درگیری هایی داشتم که اون بیخبر بود اما زیاد نبود. چشمش گویا جمعه عفونت کرده بود. یکی از کارام این بود که عیدی اون رو آماده کنم

یکی از عکسهای خودش و یکی از عکسهایی که هردو خودم گرفته بودم دادم براش رو شاسی چاپ کنن...

احساس میکنم با من سرد شده. چهارشنبه که رفتم در شرکتشون حتی نیومد پایین من ببینه....

حالا منم عیدیش رو میدم پیک ببره خودم نمیرم.

شاید یکی بگه چرا عیدی میدی؟؟ آخه من خودم اینکار دوست دارم و میخوام بش بفهمونم که باید یه کارهایی بکنه!

رنج میبرم. غصه میخورم به پای خودم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۴۸
samira sr

سلام

مدتها است که ننوشتم! حتی خطی و بسیار دلتنگم برای نوشتن های بی بهانه..برای نوشتن ررزمرگیها...

دیشب ازم یه سوالی پرسید اصلا دوست نداشتم جواب بدم و گفت اگه میخوای جواب نده، منم گفتم باشه جواب نمیدم ولی بعدش گفت جواب بده و من جواب دادم ... رازی که سالها توی سینه حبسش کرده بودم فاش شد... چیزی که شاید اگر همسرم هم بود دوست نداشتم بدونه...

حالم بد شد..از خودم بدم اومد که چرا گفتم...کاش نمیگفتم...

من آدم احساسی هستم و این میدونم و دوست دارم از این مسیر جدا بشم و عقلانی فکر کنم اما نمیدونم چه کاری باید بکنم...

نمیدونم چرا بعد 1 ماه هنوز این سوال دارم که آیا دوستم داره؟؟؟

از آدمهایی که ما باهم دیدن میپرسم ... یکی این آخریا که یه پسری بود نظرش این بود که آدم سردیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۲۹
samira sr