روزهای با طعمی ملس
توی جلسه کاری قبلی از اونجایی که کار مدیرمون داشت زیر سوال میرفت، مجددا به من تسک دادن...و بسی خوشحالی رفت خوبه حداقل وقتی میام میدونم یه کاری برای انجام دادن هست و لزومی نداره ساعتم رو زل بزنم تا ساعت بگذره
امروز یکی از بچه هام (گل هام که قلمه زدهع بودم) کاشتم. قبلا هم یکبار بعد ریشه زدن تو خاک گذاشتمش ولی نگرفت. امیدوارم اینبار بگیرهو از این گلهای قاشکی
امروز سمانه دوستم از شیراز میاد شام دعوته و شب پیشم میمونه. بخاطر همین زودتر میخ.ام برم ... سرراه میخوام برم گلفروشی جهان کودک و برای اون یکی بچم که تو خونس (حسن یوسفم) گلدون و خاک برگ بخرم. سر راه یکم هم خرید باید بکنم. امیدوارم فقط دیر نشه. غدای امشب غدای مخصوص سرآشپز! ته چین مرغ و بادمجون :)))))))))))))
هرکسی میاد اول این غذا بش میدم جز زینب که برای قیمه لاپلو پختم:))))))
پی نوشت: سرباز عزیزم دلم برات تنگ شده هرجا هستی خوشحال باشی از ته دلت..